جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۱۳

۱

می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال

پلک ها بر هم بود چسباندهٔ مشق خیال

۲

گرد کلفت بسکه بر رخسارم از جوش غم است

روی بر دیوار در آیینه ام دارد مثال

۳

صدمه های دل طپیدن سخت زور آورده است

بر فلک رفت استخوان پهلوی ما چون هلال

۴

شاهراه وصل جانان پیش پا افتاده است

پای مالیدن ستم باشد ستم، چشمی بمال!‏

۵

غم مخور جویا که زود از خاک برگیرد ترا

آنکه سازد پنجهٔ زربخش او گل را نهال

تصاویر و صوت

نظرات