جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۲۰

۱

کی غمی از پا و کی پروای از سر داشتم

زان قیامت جلوه در دل شور محشر داشتم

۲

با زبان حال تا حال دلم گوید به یار

نامهٔ صد پارهٔ چون بال کبوتر داشتم

۳

از نزاکت ماند رخسار او جای نگاه

چون ز بیم غیر از رویش نظر برداشتم

۴

زورق تن بر کنار وصل او چون می رسید

کز گرانجانی به بحر عشق لنگر داشتم

۵

تا سیه مستیم از صهبای سودای تو بود

من به رنگ لاله جام از کاسهٔ سر داشتم

۶

آفتاب عشق برق خرمن نخوت بود

پیش پای او نهادم آنچه در سر داشتم

۷

آبرو گردآوری می کرد جویا همتم

پا به دامان قناعت تا چو گوهر داشتم

تصاویر و صوت

نظرات