جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۲۲

۱

چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم

همچو شبنم خویش را محو تماشا می کنیم

۲

ما قناعت پیشگان چون شمع شبهای فراق

یک گل داغ تو در کار سراپا می کنیم

۳

در هوایت گشته این از بس سراپا آرزو

جای خود را در حریم خاص دلها می کنیم

۴

قطره های خون بجای نکته ریزد خامه ام

نامه را از بسکه دردآلود انشا می کنیم

۵

سودها بر خورد ما را در ره رفتن ز خویش

صد فلاطون را به یک دیوانه سودا می کنیم

۶

بسکه می دزدیم امشب از حیا زان رو نگاه

تا سحرگه داغ دل را چشم بینا می کنیم

۷

شد دل ما پای تا سر غنچه سان جویا دهان

بوسه ها زان لعل لب از بس تمنا می کنیم

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۸۲۴

نظرات