جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۲۴

۱

در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم

آن چیز که داریم میسر بفشانیم

۲

چون نخل که آبی خورد و میوه دهد بار

از هر ستانیم نکوتر بفشانیم

۳

ما ابر بهاریم که از همت سرشار

گیریم دمی آبی و گوهر بفشانیم

۴

دیگر ز زمین جز گل خورشید نروید

بر خاک چو درد ته ساغر بفشانیم

۵

از موج سرشکی که نهان در جگر ماست

بر زخم دل غم زده نشتر بفشانیم

۶

آنیم که در گریه به هر چشم فشردن

لخت جگری از مژهٔ تر بفشانیم

۷

زین آتش پنهان که بود در جگر ما

جویا! چه سرشک؟ از مژه اخگر بفشانیم!!‏

تصاویر و صوت

نظرات