
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۲۶
۱
چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر میگفتم
سخن پیچیدهتر از جوهر شمشیر میگفتم
۲
چه رنگی بود جوش خلوت ناز و نیاز امشب
تو میگردی عتاب از ناز و من تقصیر میگفتم
۳
تو خندان همچو گل من غنچهسان دلتنگ غم بودم
تو از بیداد و من از نالهٔ شبگیر میگفتم
۴
فلک خاک ترا خشت سر خم ساخت ای واعظ
تو از تدبیر میگفتی، من از تقدیر میگفتم
۵
مزاج نازک او بر نمیتابید غوغا را
سخن در محفلش گر از لب تصویر میگفتم
۶
چو شمع از سوز دل میسوختم شب تا سحر جویا
گهی از اشک و گه از آه بیتأثیر میگفتم
نظرات