جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۳۴

۱

بسکه جا کرده است مهرت در سراپای تنم

ریشه نخل محبت گشته رگهای تنم

۲

عمرها شد در لباس نیستی آسوده ام

کی بدام پیرهن افتاده عنقای تنم

۳

ای فدایت جان من دور از بهار جلوه ات

خشک شد مانند گل خون در سراپای تنم

۴

بوده ام در هر لباسی چند روزی، عاقبت

جامهٔ عریانی آمد راست بالای تنم

۵

سوختم جویا ز هجرش تا سحر مانند شمع

عاقبت بگداخت در عشقش سراپای تنم

تصاویر و صوت

نظرات