جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۴۹

۱

فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم

در دام خود کشیده چو طاؤس گلشنم

۲

داغ جنون گلی است که چون بر سرش زدم

مانند شمع ریشه دوانید در تنم

۳

بیخود فتاده ام چو در آیینه شخص عکس

اما همیشه پشت به دیوار آهنم

۴

گاه نظارهٔ تو ز مژگان بهم زدن

هر دم بر آتش جگر تشنه دامنم

۵

کی تندباد حادثه بی جا کند مرا

از فیض صبر نام خدا، کوه آهنم

۶

هر ناله ام شکافت جگر گاه شیر را

جویا ز جوش عشق می مرد افکنم

تصاویر و صوت

نظرات