
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۵۰
۱
دور از تو زبسکه بی دماغم
داغ دل شب بود چراغم
۲
از درد چسان رهم که در تن
چون شمع دوانده ریشه داغم
۳
عشقم چو نهاد داغ بر داغ
از جوش نشاط باغ باغم
۴
از فیض خیال او چو طاؤس
هر جا باشم میان باغم
۵
از وحشت من مپرس عنقا
خود را گم کرده در سراغم
۶
از آتش سینه شعله ور گشت
جویا بر سر چو شمع داغم
نظرات