
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۵۵
۱
آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم
شور صد دریاست با هر قطرهٔ می بر لبم
۲
فیض سرمستیم از خمخانهٔ دل می رسد
همچو موج از پهلوی دریاست دایم بر لبم
۳
آشنا گردید در مستی به کنج لعل یار
کام خود برداشت در این نشئه از کوثر لبم
۴
می کنم قالب تهی چون شیشهٔ خالی مدام
لحظه ای گر دور افتد از لب ساغر لبم
۵
خشکی لب باعث قطع سخن شد در خمار
کار دندان می کند مقراض آسا هر لبم
۶
آرزوی پای بوست گشته دامنگیر دل
همچو ماه نو به راه شوق پا تر سر لبم
۷
در ثنای تشنه لب شاه شهیدان دور نیست
چون سرشک از دیده جویا ریخت گر گوهر لبم
نظرات