
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۵۸
۱
صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ام
از پهلوی رخ تو چو زلفت شکسته ام
۲
بر دیده ام خرام که در رهگذار تو
فرش است شیشه پارهٔ رنگ شکسته ام
۳
چون غنچه های لالهٔ نشکفته در چمن
گلهای داغ در غم او دسته بسته ام
۴
شوخی من ملایم طبع خلایق است
بر صفحهٔ زمانه چو اشعار جسته ام
۵
چون غنچه ای که سرزند از شاخ نازکی
دل را به تار زلف سیاه تو بسته ام
۶
سیلاب حادثات کی از جا برد مرا
در چارموج تفرقه جویا نشسته ام
نظرات