
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۶۱
۱
بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خودم
با تو چون جوهر آیینه فراموش خودم
۲
مست کیفیت خود گشته ام از دولت عشق
بیخود از نشئهٔ توحید و قدح نوش خودم
۳
حاصل محو خیالی است پریشان مغزی
جام حیرت نگهم بیخود سرجوش خودم
۴
کنج عزلت بودم غنچه صفت سینهٔ تنگ
هست دلبستگیی با لب خاموش خودم
۵
بسکه دارد به تنم رنگ تو هر قطرهٔ خون
غنچه آسا به خیال تو در آغوش خودم
۶
صد زبانست مرا در دل خونین پنهان
غنچهٔ رازم و مهر لب خاموش خودم
۷
عشق قمریصفت افکنده به گردن جویا
حلقهٔ بندگی سرو قباپوش خودم
نظرات