جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۶۴

۱

تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه هم

چون گهر مستغنی است از فکر آب و دانه هم

۲

شیشه های طاق این غمخانه دلهای پر است

شکوه ها زین دور دارد با لب پیمانه هم

۳

صدمه های دل تپیدن نه همین رنگم شکست

رخنه ها افکند در دیوارهای خانه هم

۴

کرم شب تابیست چون گردد به گرد عارضش

شمع بزم یار گاهی، می شود پروانه هم

۵

گریهٔ مستی نه تنها غم زدای سینه است

صیقل دلهاست جویا قهقه مستانه هم

تصاویر و صوت

نظرات