جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۷۵

۱

اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم

به رنگ شمع محفل خویش را صرف زبان کردم

۲

فغانم از گداز آتش غم اشک حسرت شد

بحمدالله که درس ناله را امشب روان کردم

۳

کشیدم بر سر آخر پردهٔ رسوایی عشقش

به جیب پارهٔ خود غنچه سان خود را نهان کردم

۴

خیال مهر رویی بر دلم تابیده است امشب

زمین را از فروغ کوکب اشک آسمان کردم

۵

چو صبح از ساغر خورشید جویا در دم پیری

چراغ خویش روشن از شراب ارغوان کردم

تصاویر و صوت

نظرات