
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۸۲
۱
حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشکم
ز بس آهی نهان گردیده در هر قطره اشکم
۲
گرفت از بس دلم از سردمهریهای او امشب
بدامن بسته می ریزد چو گوهر قطرهٔ اشکم
۳
به چشم خویش دیدم امتزاج آب و آتش را
برون آورده تا از چاک دل سر قطرهٔ اشکم
۴
از آن طبلی که خورد از دل تپیدن در شب هجران
پرد از شاخ مژگان چون کبوتر قطرهٔ اشکم
۵
ز بس اندوخت فیض نور از طور دلم جویا
در گوش مه و خورشید شد هر قطرهٔ اشکم
نظرات