
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۸۵
۱
رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم
چون غنچهٔ حباب شکفتن نسازدم
۲
از اضطراب، عقدهٔ دل سخت تر شود
ای وای چون کنم که طپیدن نسازدم
۳
بوی بهار، بیش کند سوز عشق را
در کوچه باغ زلف دویدن نسازدم
۴
سرپنجهٔ مرا به گریان خصومت است
چون دشت غیر شقهٔ دامن نسازدم
۵
پرورده است عشق دلم را به اشک و آه
آب و هوای وادی ایمن نسازدم
۶
جویا بس است آب حیات آبرو مرا
منت ز یار و دوست چو دشمن نسازدم
نظرات