جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۹۰

۱

چه چاره است دل سر زدیده بر زده را

خدا علاج کند این جنون به سر زده را

۲

مخور فریب رعونت که از پشیمانی

بسی زنند به سر دست بر کمر زده را

۳

مرا جدا ز تو هر شاخ گل به چشم تمیز

مشابه آمده شریان نیشتر زده را

۴

مدام پنجهٔ خورشید گرم زرپاشی است

چه فیضها که بود بادهٔ سحر زده را

۵

به سرزنش متقاعد نمی شود دشمن

که پیچ و تاب بود بیش مار سرزده را

۶

خدا نصیب دل دردمند جویا کرد

خدنگ آن مژهٔ تکیه بر جگر زده را

تصاویر و صوت

نظرات