
جویای تبریزی
شمارهٔ ۹۰۰
۱
کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه موم
می کند فولاد را سرپنجهٔ مردانه موم
۲
اضطرابم یار سرکش را ملایم می کند
شمع محفل گشته از بیتابی پروانه موم
۳
کیسهٔ نقد وجودم سر به مهر حیرت است
تا بشد از آتش عشقش دل دیوانه موم
۴
در حریم چرب نرمی جوش عشرت می زند
همچو زنبور عسل آن را که باشد خانه موم
۵
قفل آتش را توان جویا به آسانی گشود
گر کلید همت دل را بود دندانه موم
نظرات