جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۹۱۴

۱

عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ام

نی به ناخن می کند شیر ژیان را بیشه ام

۲

من که از طفلی نمک پروردهٔ درد توام

همچو سرو آه در دلهاست محکم ریشه ام

۳

فکرم از یاد میان یار نازک گشته است

برنتابد نشتر دخلی رگ اندیشه ام

۴

عار دارد سعی فرهادیم از صورت کشی

خوردهٔ جانست پنداری شرار تیشه ام

۵

هیچ کم نبود می لعلی زلعل آبدار

می زند پهلو به سنگ خاره جویا شیشه ام

تصاویر و صوت

نظرات