
جویای تبریزی
شمارهٔ ۹۱۹
۱
گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم
شبنم آسا همه تن دیده به دیدن رفتم
۲
همچو آن شمع که در رهگذر باد بود
بسکه بگریستم از غم به چکیدن رفتم
۳
استخوان را طپش نبض بود در بدنم
موجم، از خود به پر و بال طپیدن رفتم
۴
گل الفت خورد از چشمهٔ یکرنگی آب
تا شوم رام تو وحشی به رمیدن رفتم
۵
لطف کن جام روان بخش! وگرنه چو حباب
اینک از خویش به خمیازه کشیدن رفتم
۶
حیرتم بر سر شور است، حریفان عشقی!
خامشی نغمه سرا شد به شنیدن رفتم
۷
قامتم نیست دو تا گشته ز پیری جویا
بسکه پر بار گناهم به خمیدن رفتم
تصاویر و صوت

نظرات