
جویای تبریزی
شمارهٔ ۹۲۵
۱
خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم
ترنج جلد کتابست داغها به تنم
۲
همین نه ز آتش دل استخوان چو موج گداخت
حباب وار به تن آب گشت پیرهنم
۳
خزان زنده دلان نیست خالی از جوشی
گرم سفید بود مو بهار یاسمنم
۴
غریب عالم بی اعتبار آب و گلم
به هر کجا روم از خویشتن بود وطنم
۵
بهار باغ تمنا چه کم ز جوش گل است
ز فیض عشق سراپا شکفته چون چمنم
۶
به شور آمده دریا، به ناله آمده کوه
کسی که ساخته جویا، به درد عشق، منم!
نظرات