
جویای تبریزی
شمارهٔ ۹۲۹
۱
به هیچ کس نرسیده است سود ازین مردم
به غیر درد که بر دل فزود ازین مردم
۲
مدار چشم نکویی و جود ازین مردم
زیان مکن به تمنای سود ازین مردم
۳
دلم چو آبله در راه آشنایی ها
کدام روز که پرخون نبود ازین مردم
۴
مدام زورق جان از عناصر افتاده است
به چارموجهٔ بحر وجود ازین مردم
۵
چه مایه نفع که از نقد عمر برگیرد
کسی که نیستش امید سود ازین مردم
۶
چو عقربت زده با نیش غیبت از دنبال
ترا حضور تو هر کس ستود ازین مردم
۷
ز خلق گوش و زبانم به راحت افتاده است
که بسته شد ره گفت و شنود ازین مردم
۸
ز سرعت اثر زهر مار باخبر است
کناره جوی شد آنکس که زود ازین مردم
۹
به غیر چاک گریبان و زخم سینه نبود
دری به روی دلم گر گشود ازین مردم
۱۰
به غیر آنکه گناه نکرده را بخشند
مدار جویا امید جود ازین مردم
تصاویر و صوت

نظرات