جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۹۳۶

۱

عذار لعل‌گون خوب است از خوبان به هم سودن

به انداز گزیدن‌ها لب و دندان به هم سودن

۲

حریصم بس که بر نظارهٔ شب‌های وصل او

دلم در چنگل باز است از مژگان به هم سودن

۳

هلاک تندیی، در عین صلحم، از تو می‌آید

چو تار بخیه در پیوندها دندان به هم سودن

۴

ز رشک رنگ لعلت غنچه شد گل، عالمی دارد

به انداز مکیدن‌ها لب خندان به هم سودن

۵

چو سنگ آسیا می‌ماند آخر اهل دولت را

کف افسوس از نومیدی دوران به هم سودن

تصاویر و صوت

نظرات