
جویای تبریزی
شمارهٔ ۹۴۶
۱
گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال من
مو برآرد دیدهٔ آیینه از تمثال من
۲
با کدورت بسکه بگذشت از غمت احوال من
در گذشتن سایه در پی داشت ماه و سال من
۳
گردهٔ تصویر برخیزد غبار از تربتم
شد نهان در پرده های دل ز بس آمال من
۴
نور شمع جان مرا در پرده هستی ازوست
می شود فانوس بزم آیینه را تمثال من
۵
بسکه احوالم نهان در گرد کلفت گشته است
چون ورق گردان زمین را گرگشایی فال من
۶
موج سان جویا خورد جوهر بهم آیینه را
دیده بگشاید اگر بر صورت احوال من
نظرات