
جویای تبریزی
شمارهٔ ۹۵۲
۱
آشفته زلف را ز صبا میکنی، مکن!
ما را اسیر دام بلا میکنی، مکن!
۲
بر شیشه پاره پای هوس مینهی، منه
قصد دل شکستهٔ ما میکنی، مکن!
۳
نسبت مرا به اهل هوس میدهی، مده
تهمت به دودمان وفا میکنی، مکن!
۴
چون غنچه آرمیده دلم در کنار زخم
آزردهاش به درد دوا میکنی، مکن!
۵
میکن ستم به اهل هوس گر نمیکنی
این شیوه گر به اهل وفا میکنی، مکن!
۶
دل خو گرفته است به درد تو عمرها
منت کش دواش چرا میکنی، مکن!
نظرات