جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۹۶

۱

چون حباب از بیخودی شد کام دل حاصل مرا

رفتن از خود گام اول بود تا منزل مرا

۲

مشهدم جولانگه او گر شود در زیر خاک

می دود چون ریشه از دنبال سروش دل مرا

۳

در جوابم وا نشد هرگز لب تمکین یار

بخت آنم کو که گردد حل این مشکل مرا

۴

طبع وحشت مشربان پیوسته کثرت دشمن است

بار خاطر می شود سنگینی محفل مرا

۵

از تو گویم بعد از این کز خویشتن ببریده ام

از مرا گفتن پشیمانم که خواهد دل ترا

۶

همچو شاخ نازک گل از نسیم نوبهار

جوش مستی می کند در هر طرف مایل ترا

۷

ای زخود غافل چه در تعمیر تن جان می کنی

زندگانی صرف شد در کار آب و گل ترا

۸

گر سراپا دست و پای سعی گردی همچو موج

دور می اندازد از پهلوی خود ساحل ترا

۹

خاطرت را فیض بخشش بشکفاند باغ باغ

برگ عیشی نیست جویا چون کف سائل ترا

تصاویر و صوت

نظرات