
جویای تبریزی
شمارهٔ ۹۶۴
۱
در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر زمین
نقش پا در اضطراب افتاد چون دل بر زمین
۲
بسکه از آهم غبارآلود شد روی هوا
قطرهٔ باران فتد چون مهرهٔ گل بر زمین
۳
درد برخیزد به جای گرد از جولانگهش
بسکه گردیده است فرش راه او دل بر زمین
۴
در خطر باشد مدام از رهزن ریگ روان
کاروان نقش پا تا کرده منزل بر زمین
۵
رونق زهد است می نوشی که بی حاصل بماند
خاک خشک از فیض باران تا نشد گل بر زمین
نظرات