جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۹۷۵

۱

از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان

خندان بود چو لاله دل خونفشانشان

۲

رفتم پی سراغ دل و دیده یافتم

در انتهای وادی وحشت نشانشان

۳

عشاق را شکست غم از بس رسیده است

عقد گهر شده قلم استخوانشان

۴

رسیده است به جایی عروج مستی من

که گشته درد می ناب گرد هستی من

۵

هزار شکر که از فیض خاکساریها

رسانده است به معراج پایه پستی من

۶

می شود سبز نهال سخن از جوی دهن

معنی تازه بود قوت بازوی دهن

۷

شکوهٔ روی تو زینت ده لب گشت مرا

شد چو گل خون دلم غاره کش روی دهن

تصاویر و صوت

نظرات