
جویای تبریزی
شمارهٔ ۹۸۲
۱
امروز چون توان به مدارا گریستن
باید چو ابر دجله و دریا گریستن
۲
در ماتم حسین علی گر نریزی اشک
بر حال خویش گریه کن از ناگریستن
۳
کارم در این غم است چو شمع سر مزار
دوری ز خلق جستن و تنها گریستن
۴
چون دام ماهی از همه تن چشم تر شوی
خواهی به مدعای دل ما گریستن
۵
مرغ کباب وار از این غم بر آتشم
کار من است با همه اعضا گریستن
۶
امروز اگر ز دیده فشانی سرشک غم
فردا رسد به داد تو جویا، گریستن
۷
از حضرت تو چشم شفاعت بود مرا
دستم بگیر روز جزا یا گریستن!
نظرات