
جویای تبریزی
شمارهٔ ۹۹۶
۱
پرند بوی گل پیراهن او
هوای صبح گرد دامن او
۲
گلی دارم که از جوش نزاکت
کم از چیدن نباشد دیدن او
۳
به بوی گل قسم بیرون میارید
ز جسم نازکش پیراهن او
۴
که ترسم سایهٔ مژگان شوخش
کند جا چون رگ گل در تن او
۵
مرا بی او وجودی نیست جویا
توانم خویش را گفتن من او
نظرات