جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۹۹۸

۱

گلستان بی‌بر رویی به زندان می‌زند پهلو

گل از هر خنده بر چاک گریبان می‌زند پهلو

۲

چه غم گر دامنم شد زرق خارستان این وادی

که جیب پاره‌ام چون گل به دامان می‌زند پهلو

۳

گرفتار ترا اندیشهٔ عریان‌تنی نبود

به گردن طوق عشقش بر گریبان می‌زند پهلو

۴

به راه عاشقی پا بی‌خبر دل در خطر باشد

که هر خاری در این وادی به مژگان می‌زند پهلو

۵

کند هموار ناز یار بی‌اندامی دل را

که پرچین چون شود ابرو به سوهان می‌زند پهلو

۶

دهد کم را شکوه عشق جویا رتبهٔ بیشی

که اینجا قطره بر دریای عمان می‌زند پهلو

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۹۲۲

نظرات