
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۶ - در توصیف کربلا
۱
کو طالع و بخت آنکه باشم
در حضرت کربلا ز زوار
۲
چینم گل بوسه بالب شوق
گاهی از درگهی ز دیوار
۳
مالم بر خاک آستانش
هر دم روی نیاز صد بار
۴
آنکه به زبان عجز و زاری
گویم رفیق ره که هشدار
۵
چون در رسدم اجل بناگاه
این است وصیتم که زنهار
۶
گرد رخ من ز خاک آنکوست
ناشسته مرا به خاک بسپار
نظرات