
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۷ - تجدید مطلع
۱
بسکه شد لبریز مهر مصطفی اعضای من
همچو گلبن غرق گل گردید سرتا پای من
۲
ای بهارستان دین از سجدهٔ درگاه تست
هشت جنت داغدار رشک هفت اعضای من
۳
یاد خاک مرقدت تا سجده گاه دل شده
هست نور جبههٔ صبح از شب یلدای من
۴
گرد راهت توتیای چشم اهل بینش است
نقش نعلین تو باشد دیدهٔ بینای من
۵
گر خیالم جانب یثرب برد از راه شوق
محمل گل می شود مانند بو ماوای من
۶
می تراود خون دل صد رنگ دور از مرقدت
از قدمگاه تو یعنی دیدهٔ بینای من
۷
پرده لطف تو می پوشد گنه را روز حشر
مهر تو باشد نقاب روی عصیان های من
۸
از بهار فیض نعتت گشته یا خیرالبشر
عندلیب منقبت گو طبع مدحت زای من
نظرات