
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۶
۱
وقتی گر بود همچو گوهر اشکم
شد ز آتش دل کنون چون اخگر اشکم
۲
زد قطره شب هجر ز بس در طلبت
یک آبله گشت پای تا سر اشکم
نظرات