کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۱۰۱

۱

از کمی مشتری جنس سخن خوار نیست

تحفه گرانقیمت است جوش خریدار نیست

۲

دست قضا همچو شمع در چمن خوشدلی

گل بسری می زند کش غم دستار نیست

۳

گاهی خاشاک سیل، گاه خس شعله باش

ساکن یک مرحله، سالک اطوار نیست

۴

خاطر روشندلان، زخم جفا می خورد

صیقل آئینه جز مرهم زنگار نیست

۵

چشم پریشان نظر، عاشق هر جائیست

دیده اگر بسته نیست، لایق دیدار نیست

۶

پست و بلند سخن تابع احوال ماست

ناله کنج قفس نغمه گلزار نیست

۷

غمزه او مست ناز، نرگس او ناتوان

غیر پرستار مست بر سر بیمار نیست

۸

عاشق دلباخته باک ندارد، کلیم

سنگ ستم گو ببار شیشه چو دربار نیست

تصاویر و صوت

کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۲۴۴

نظرات