کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۱۰۴

۱

روزی طلب مکن تو چه دانی که آن کجاست

تیر از چه افکنی چو ندانی نشان کجاست

۲

در کوی دوست باش و مفید بجا مشو

پروانه را بباغ جهان آشیان کجاست

۳

مسند نشین بزم جهان بی تکلیفست

کاگه نشد که صدر کدام آستان کجاست

۴

صد بار دل ز همرهی زلف تا کمر

رفت و نشان نیافت که موی میان کجاست

۵

هر کس بحرف و صورت گرفت از تو کام خویش

ای روزگار قسمت این بیزبان کجاست

۶

صیاد آرزو بهوای تو پیر شد

ای طایر مراد ترا آشیان کجاست

۷

هرکس شناخت قدر مرا، قیمتم شکست

گوهرشناس بیغرضی در جهان کجاست

۸

امشب که یار مست بود در برت، کلیم

لب بر لبش گذار و ببین آن دهان کجاست

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۳۷۷

نظرات