کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۱۰۸

۱

گنج دردش که بجز ناله نگهبانش نیست

مخزنی بهتر ازین سینه ویرانش نیست

۲

چون زند فال تماشای گلستان رخش

دیده ما که بجز خواب پریشانش نیست

۳

چون رعیت که سر از حاکم ظالم پیچد

مژه برگشته ازو باز بفرمانش نیست

۴

بسکه در محفل غم صدر نشینند همه

زخم را جای به پهلوی اسیرانش نیست

۵

هر که سیر چمن خاطر ناشادم کرد

لاله سان غیر گل داغ بدامانش نیست

۶

دیده آنروز که شد اشک فشان دانستم

کاین تنک زورق من طاقت طوفانش نیست

۷

عمرها شد که در اقلیم غم و درد کلیم

پادشاهیست، ولی ناله بفرمانش نیست

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۳۴۳
دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۱۴۷

نظرات