کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۱۲۳

۱

روشنی در خانه معمور نیست

نیست یک ویرانه کان پر نور نیست

۲

بسکه در بزم نشاط ما گریست

قطره ای خون در رگ طنبور نیست

۳

دل ز مهر گلرخان پرداختیم

در بپشت خاطر ما حور نیست

۴

عمرها پروانه او بوده ایم

در چراغ آشنائی نور نیست

۵

تا تو باشی رو بخورشید آورد؟

اینقدر هم چشم روشن کور نیست

۶

بسکه دیگرگون شد احوال جهان

فکر می در خاطر مخمور نیست

۷

در نظر دارم لبی را روز و شب

چون توانم گفت چشمم شور نیست

۸

می کنم قطع امید از تیغ تو

زخم اگر در تازگی ناسور نیست

۹

پرده بر زخمم چه می پوشی کلیم

شمع در فانوس هم مستور نیست

تصاویر و صوت

کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۲۴۷
دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۲۴۰

نظرات