
کلیم
غزل شمارهٔ ۱۴۳
۱
سیر گل امسال از تنهائیم دلخواه نیست
ز آشنایان غیر بلبل کس بمن همراه نیست
۲
هر مرادی را بهمت می توان تسخیر کرد
دست کوته سهل باشد همت ار کوتاه نیست
۳
نیست ما را دانه ای جز کاه در کشت امید
آنهم از بخت زبونم گاه هست و گاه نیست
۴
ماو شمع انجمن را یک طبیعت داده اند
برنیاید از لب ما گر نفس جانکاه نیست
۵
در پناه خاکساری ایمنم از گمرهی
هر کجا نقش قدم باشد بغیر از چاه نیست
۶
طاعت مقبول درگاه الهی آگهیست
خامشی بهتر از آن ذکری که دل آگاه نیست
۷
از ریاضت زرد رو مانند زاهد من نیم
کاب تخمیر وجود من بزیر کاه نیست
۸
اینهم از کوتاهی بخت زبون باشد کلیم
گر مرا تار رسائی در کمند آه نیست
نظرات
سعید