کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۱۵۷

۱

آن صید پیشه فکر مدارا نکرده است

گر سربریده رشته ز پا وانکرده است

۲

امروز در بهشتی اگر بی تعلقی

هرگز کریم وعده بفردا نکرده است

۳

از روزگار خاک گل و آدمست و بس

خاکی که عشق او به سر ما نکرده است

۴

تا راه برده است خرابی بخانه ام

یک سیل رو بجانب دریا نکرده است

۵

زاهد که برنداشته دست از عصای شید

دارد گمان که تکیه بدنیا نکرده است

۶

عقل این ملایمت که برین سرکشان کند

در هیچ دور پنبه به مینا نکرده است

۷

عقل این ملایمت که برین سرکشان کند

در هیچ دور پنبه به مینا نکرده است

۸

بی برگی نهال محبت به بین که دل

از نخل آه سایه تمنا نکرده است

۹

سالک اگر بکوی تعلق در آمده

چون تیر خانه ساخته و جا نکرده است

۱۰

دل برده از کلیم و بود زلف او برو

دزدیکه شحنه او را پیدا نکرده است

تصاویر و صوت

کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۲۱۷
دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۱۶۶
دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۳۹۵

نظرات