کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۱۶۴

۱

راحتی دارم که با سودای عشقم کار نیست

ورجگر سوزی ندارم آهم آتشبار نیست

۲

عندلیب ما بامید چه بندد آشیان

شبنم و گل را چه آمیزش درین گلزار نیست

۳

گر وفا پیام نبندد روی گردان می شود

پشت طاقت در سر کوی تو بر دیوار نیست

۴

از گلستانی که زاغ و بلبلش هم نغمه اند

چشم بستم بیش ازین در دیده جای خار نیست

۵

در محبت بیکسی در عشق تنهائی خوشست

شادمانی بهتر از آن غم که بی غمخوار نیست

۶

هجر تا آمد کلیم خسته دل تسلیم کرد

می شناسد طاقت خود را حریف آزار نیست

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۱۷۰

نظرات