کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۱۹۰

۱

کم بختی هنرمند نقص هنر نباشد

گر رشته نارسا شد عیب گهر نباشد

۲

آزاد از تعلق چون نخل در خزان باش

زر را بخاک افشان سائل اگر نباشد

۳

شیرازه بند الفت نبود بغیر نسبت

گر سر سبک نباشد بالش ز پر نباشد

۴

دستیکه بخت دارد در جمع کردن غم

گاهی گرفتن کام در زیر سر نباشد

۵

خود را چنانچه هستی بنما به عیب جویان

چون پرده ای نداری کس پرده در نباشد

۶

در چارباغ گیتی گردیدم و ندیدم

نخلی که سایه او به از ثمر نباشد

۷

خود را بهر که سنجی چیزی ز خویش کم کن

خواهی که از تو افزون کس در هنر نباشد

۸

نقش و نگار خانه در شهر ما همین است

کز سیل حادثاتش دیوار و در نباشد

۹

چشمی طبیب دلهاست کز حال خستگانش

او را خبر نباشد گر نوحه گر نباشد

۱۰

نتوان کلیم تنها رفتن براه غربت

آوارگی درین ره گر همسفر نباشد

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۴۲۴

نظرات