
کلیم
غزل شمارهٔ ۱۹۵
۱
عیش در کلبه ما گوشه نشین می باشد
دید و وادید مکن عید همین می باشد
۲
سر و سامانم چون شیشه می نیست زخود
روش اهل خرابات چنین می باشد
۳
هر که حرصش فکند هر دری و هر جائی
همه جا صدرنشین همچو نگین می باشد
۴
گر نیاید نگهش از پس مژگان بیرون
چه عجب شیوه صیاد کمین می باشد
۵
رفتنی نیست غبار دل آزرده ما
همچو گردیست که بر روی زمین می باشد
۶
آب در دیده آئینه خورشید آرد
آب و تابی که در آن صبح جبین می باشد
۷
رو بمحراب چو زهاد نشستن زچه روست
چشم جادوی تو چون آفت دین می باشد
۸
کلبه فقر هم اسباب تجمل دارد
بوریا مسند ویرانه نشین می باشد
۹
خانه صبر من از دیدن او سوخت کلیم
این چه شمعیست که در خانه زین می باشد
تصاویر و صوت

نظرات