کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۱۹۹

۱

ابر تا برجاست یاران باده در ساغر کنید

چشم اختر تا نمی بیند دماغی تر کنید

۲

پنجه گل بین که از سرما نمی آید بهم

زیر هر گلبن زمینای می آتش بر کنید

۳

تا دماغم گرم از می نیست از مو بر سرم

گر بگویم سنگ می بارد زمن باور کنید

۴

نامه اعمال چون از زلف ساقی در کفست

بزم را از شور مستان عرصه محشر کنید

۵

ما نمی فهمیم آهنگی، خدا را مطربان

هر زهی نزدیکتر باشد بمستی سر کنید

۶

تکیه چون زنجیر در مستی بدوش هم خوشست

تا بپای خم رسیدن فکر یکدیگر کنید

۷

دف که بیسوز دلست آبی برویش می زنند

ساعتی پیراهن فانوس را هم تر کنید

۸

رخصت میخوارگی پیرمغان ما را چو داد

گفت بدمستی است گر غم را زخاطر در کنید

۹

از می و مطرب مکدر می‌شود طبع کلیم

دوستان بهر دماغش چاره دیگر کنید

تصاویر و صوت

نظرات