کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح شاه‌جهان

۱

اسیر عشقم و هر کس مرا غلام کند

به گوش حلقه‌ام از حلقه‌های دام کند

۲

چه بخت بی اثرست این که جزو ناری من

دمیکه شعله کشد کار پخته خام کند

۳

چرا نگرید بلبل که بیوفائی دهر

امان نداد که گل خنده را تمام کند

۴

باسم و رسم چه مردانه پشت پا زده ام

نگین بدستم پهلو تهی ز نام کند

۵

هر آنکه سر ز گریبان چو نال برون کرد

بطاق ابروی شمشیر او سلام کند

۶

اگر جدا ز تو می را حلال می دانم

خدا بتیغ تو خون مرا حرام کند

۷

ندیده ایم بجز جان مانده بر لب خویش

مسافریکه در اول قدم مقام کند

۸

خوش آنکه نام تو موزون نهد بنسبت شعر

کلیم شاه جهان ترا غلام کند

تصاویر و صوت

نظرات