کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۲۱۴

۱

بحال بد دل از چشم تر افتاد

سیه گردد چو در آب اخگر افتاد

۲

تو گر با این لب شیرین بخندی

بشیر صبح خواهد شکر افتاد

۳

چه خواری کز وفاداری ندیدم

کنم صد شکر کز عالم بر افتاد

۴

هنر کم ورز گیتی باغبانیست

که خواهان نهال بی بر افتاد

۵

ز کوکب جز سیه روزی ندیدم

خوشا بختی که او بی اختر افتاد

۶

گزیدم بند بند نیشکر را

سرانگشت ندامت خوشتر افتاد

۷

حدیث عقل و عشق از من چه پرسی

چراغی بود با صر صر در افتاد

۸

چه چسبانست با دل صحبت عشق

بدست طفل، مرغ بی پر افتاد

۹

کلیم آخر ز بیداد که نالیم

بکشت ما گذار لشکر افتاد

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۲۴۴
کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۲۹۹

نظرات