
کلیم
غزل شمارهٔ ۲۴۲ - در مدح محمدامین میرجملهٔ شهرستانی
۱
مشکل اهل محبت ز تو آسان نشود
لب امید در ایام تو خندان نشود
۲
ناله بی اثرم گر به نسیم آمیزد
سر زلفش دگر از باد پریشان نشود
۳
می جهد تیر بزور دو کمان زابروی او
هدف ناوک او هیچ مسلمان نشود
۴
کی چنین لخت جگر جوش زند بر سر او
از خیال لبت ار دیده نمکدان نشود
۵
گر بگویم که چها می کشم از قامت او
سایه هم در پی آن سرو خرامان نشود
۶
گر نداری سر دیوانگی ما سهلست
زلف را گو که دگر سلسله جنبان نشود
۷
دعوی شیر دلی نیست مسلم ز کسی
کز نی تیر تواش سینه نیستان نشود
۸
تیره بختی همه جا پرده روی هنرست
جوهر تیغ سیه تاب نمایان نشود
۹
هر که بر روح امین شعر نخواندست کلیم
گر همه روح امین است سخندان نشود
نظرات