
کلیم
غزل شمارهٔ ۲۴۳
۱
گر سرو قدت جلوه به بستان نفروشد
گل هم به کسی چاک گریبان نفروشد
۲
کالای دل از مشتری قدرشناس است
برق آتش خود جز به نیستان نفروشد
۳
از عربده چشم تو هر سوی منادیست
در شهر که کس باده به ترکان نفروشد
۴
در بوم و بر ملک تجرد نتوان یافت
آن مور که منت به سلیمان نفروشد
۵
آن جنس کسادم که به هیچ ار خردم کس
مشکل که مرا باز به نقصان نفروشد
۶
مهلت مطلب بوسه به جان گر دهدت دوست
گر نسیه دهد جنس خود ارزان نفروشد
۷
در صحبت افسردهدلان شعر نخوانم
کس مروحه در فصل زمستان نفروشد
۸
افزونطلبی نیست کلیم از روش عقل
دانا سر خود در ره سامان نفروشد
تصاویر و صوت

نظرات