کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۲۶۱

۱

کسی تا کی به سان موج دایم در سفر باشد

دری نشناسد و چون موج دایم دربه‌در باشد

۲

به خضرم احتیاجی نیست گر این است گمراهی

که کوران را عصا هم می‌تواند راهبر باشد

۳

سبک پی قاصدی باید که چون غم‌نامه ما را

به دست او دهد کاغذ هنوز از گریه تر باشد

۴

ز بس بر خویشتن می‌بالد از ذوق گرفتاری

قفس هر لحظه بر مرغ دل ما تنگ‌تر باشد

۵

درین وحشت‌سرایم گوشه امنی نشد روزی

که همچون شمع هرجا می‌روم سر در خطر باشد

۶

کلیم از دل به در کن آرزوی آن کمر ورنه

مدام از اشک حسرت موج خونت تا کمر باشد

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۲۰۹

نظرات