کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۲۶۹

۱

اشک دمی جدایی از خانه تن نمی‌کند

سیل خراب می‌کند لیک وطن نمی‌کند

۲

بار غم فراق تو بس که شکسته پیکرم

داغ به سینه‌ام کنون تکیه به من نمی‌کند

۳

آه ز شرح حال ما بسته زبان خویش را

دیده به طفل اشک خود هیچ سخن نمی‌کند

۴

گرد هلال رشک تو بس که گرفته روی گل

ابر وفا به شستن روی چمن نمی‌کند

۵

روی‌شناس درد و غم ساخته خوش‌لباسیم

زآنکه تنم ز داغ تو جامه کهن نمی‌کند

۶

چشم سخنور ترا تا به نظر نیاورد

طبع کلیم هیچگه فکر سخن نمی‌کند

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۴۷۴
دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۲۱۳

نظرات