کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۲۹۵

۱

خط چون سپاه حسنِ تو را صف شکن شود

ریشِ تو مرهمِ دلِ پرداغِ من شود

۲

ابرو به گوشه ای رود از ملک دلبری

چشمی که بود میکده، بیت الحزن شود

۳

عادت به صبر ، عاشق رنجیده را مده

چون کهنه شد صبوری او سوختن شود

۴

در حیرتم ز شوق حریفان می پرست

چون صبر می کنند که صهبا کهن شود

۵

هنگام پای بوس تو خواهم که چون رکاب

از پای تا به سر همه اعضا دهن شود

۶

گرد دل آتشست زشوق، از بلا چه باک

فانوس را حصار خطر پیرهن شود

۷

بر کف نهاده حاصل کونین می رویم

در آن رهی که ریگ روان راهزن شود

۸

ما را چه اختیار بود جرم تیشه چیست

گر بت تراش گردد ور بت شکن شود

۹

از گریه های شوق ندارد بتن کلیم

خون آنقدر ذخیره که رنگین کفن شود

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۵۲۴
کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۴۸۱

نظرات